سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا

دیگه خبری از شهادت نیست

شهید غلامعلی رجبی
من از پدر و مادراشون خجالت می‌کشم
در و دیوار مسجد پر شده بود از عکس‌های بچه‌ها. می‌گفت من از پدر و مادرای اینا خجالت می‌کشم. من بچه‌هاشونو هیئتی و جبهه‌ای کردم ولی اونا شهید شدن و من راست راست دارم جلوشون راه میرم!!
آخرین ماه رمضان، خیلی میگفت دعا کنید شهید بشم مثل پرنده‌ای شده بود که همه‌اش به در و دیوار قفس میزد تا شاید فرجی شود.
بعضی رفقا می‌گفتند غلامعلی چی میگی؟ شهادت کجا بود؟ قطع نامه بسته شده، دیگه خبری از شهادت نیست. کفگیر شهادت خورده ته دیگ.
میخندید و می‌گفت اتفاقا ته دیگ خوشمزه تره.
برگرفته از مجموعه کتاب یادگاران جلد (24)